ربجو

حرفای درگوشی با یک دوست قدیمی

ربجو

حرفای درگوشی با یک دوست قدیمی

در طلب بال و پَرَش.....4

چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۸، ۰۸:۵۶ ق.ظ

«لن تنالوا البرّ، حتی تنفقوا مما تحبّون. وماتنفقوا من شیءٍ، فإنّ اللهَ به علیم»

 

آخه خوبی چیه، جز بودن با تو.. کنار تو.. خوب‌ترین چیز عالَم که نگاه گرم و پر از عشق تو هست!.. وقتی چشماتو با محبت بهم می‌دوزی، یه جوری که احساس میکنم هیچ کاری جز نگاه کردن به من نداری!!.. بهت میگم: عشقم! چی شده؟! چرا حیرت کردی! میگی آفرین به خودم که تو رو مالِ خودم کردم! از حرفت حسم میشه کللللی ذوق، کللللی عشق، کللللی خجالت،... اون لحظه دنیا برام میشه مثل یه ذره از غبار...

بهم میگی: بخاطر من حاضری از چی‌چیت بگذری؟! نگات میکنم،، یه کوچولو فکر میکنم.. میگم: بخاطرت از چه چیزم بگذرم؟!!! مگه من جز تو چیزی دارم؟! همه چیزم خودتی!

چشمامو میبندم، کف دستامو میچسبونم به هم و میارم جلوت، میگم: بخاطر خودت همه چیزمو بگیر لطفا.. فقط عشقت رو بهم بده.. کنارت میخوام چیزی جز خودت نداشته باشم، تا ذره‌ای شک نکنی که تو رو بخاطر خودت میخوام!.. 

گفت که با بال و پری، من پر و بالت ندهم

در طلب بال و پرش، بی پر و پرکنده شدم

تمام

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۱/۰۹
أروی میر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی